جدول جو
جدول جو

معنی ستونه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ستونه کردن(رَ / رِ دَ)
موج زدن:
سبک زبانه زند ناگه و ستونه کند
ز تیغ و نیزۀ سلطان صفدر آتش و آب.
مسعودسعد.
، حمله کردن:
عقابی که از بی پری شد زبون
ستونه کند لیک هم بر ستون.
خسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ستونه کردن
موج زدن، حمله کردن
تصویری از ستونه کردن
تصویر ستونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سینه کردن
تصویر سینه کردن
پیش انداختن و به جلو راندن، در پشت سر کسی یا حیوانی قرار گرفتن و او را با فشار سینه به جلو راندن، بر زمین خوردن سنگ یا تیر یا چیز دیگر پس از پرتاب شدن و منحرف گشتن آن به سمت دیگر، فخر کردن، نازیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سترون کردن
تصویر سترون کردن
در پزشکی، عقیم کردن، نازا ساختن، استریل کردن
فرهنگ فارسی عمید
(خوَرْ / خُرْ شُ دَ)
عنود. (ترجمان القرآن). لجاجت. خصومت ورزیدن:
بپرهیز و با جان ستیزه مکن
نیوشنده باش از برادر سخن.
فردوسی.
او ستیزه کرد و لج بی احتراز
گفت در کافرستان بانگ نماز.
مولوی.
چو روزگار نسازد ستیزه نتوان کرد
ضرورتست که با روزگار درسازی.
سعدی (بدایع).
تو نیز بنده ای آخر ستیزه نتوان کرد
خلاف حکم خداوندگار چند کنی.
سعدی (صاحبیه)
لغت نامه دهخدا
(چِ رَ / رِ شِ کَ تَ)
عبارت است از معدوم نمودن موجودات زنده و یا فرمانهایی که در مایعات و یا در سطح اشیاء موجود هستند. مایعات و یا اشیاء را بدو روش زیر میتوان سترون کرد:
1- با وسیلۀ فیزیکی.
2- با روش های شیمیایی.
در مورد سترون کردن با وسایل فیزیکی از گرمای خشک و گرمای مرطوب و یا گرمای منقطع استفاده میکنند. رجوع به کارآموزی داروسازی جنیدی ص 47 ببعد شود
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ کَ دَ)
ظاهر و نمودار کردن. (آنندراج) (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ اُ دَ)
سرمشق قرار دادن. الگو گرفتن. قدوه و پیشوا کردن. (یادداشت مؤلف) :
زندگانی چگونه باید کرد
چه کسان را نمونه باید کرد؟
اوحدی.
، تباه کردن. زشت کردن:
ونجنک را همی نمونه کند
در گلستان به زلف ونجنکی.
خسروی.
، نامزد کردن. (یادداشت مؤلف) :
چون به نام خودش نمونه کند
چون خودش زشت و باشگونه کند.
سنائی.
، در تداول، اندکی به قصد امتحان از چیزی برگرفتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسویه کردن
تصویر تسویه کردن
برابر کردن مساوی ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سترون کردن
تصویر سترون کردن
نازا کردن عقیم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفینه کردن
تصویر سفینه کردن
ظاهر و نمودار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
عمل سینه زن. در اصطلاح تیراندازان آن باشد که چون تیری بیندازند بر زمین خورد و از آن جا خیز کرده به جای دیگر افتد، تفاخر کردن فخر نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سینه کردن
تصویر سینه کردن
((~. کَ دَ))
اصطلاحی است در تیراندازی، وقتی که تیر بعد از اصابت به زمین کمانه کرده به جای دیگر پرت می شود، تفاخر کردن، مغرور شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستینه کردن
تصویر دستینه کردن
امضا کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
پرداختن به
فرهنگ واژه فارسی سره
آگاه کردن، فهماندن، هشیار ساختن، حالی کردن، متوجه ساختن، متمرکز ساختن، معطوف کردن، معطوف ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
Heed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
Mass
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massifier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
обращать внимание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
beachten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
масувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
звертати увагу
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
masować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
zwracać uwagę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
собирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
聚集
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massificar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
prestar atenção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
prestare attenzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massificare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
masificar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
prestar atención
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توجه کردن
تصویر توجه کردن
注意
دیکشنری فارسی به چینی